سیزده سبتامبر دوباره به المان برگشتم.تصورم این بود که از روز مرگی فرار می کنم.می خواستم روزی ۱۵ساعت کتاب بخوانم اما حالا حوصله نوشتن چند خط را هم ندارم.دو هفته دیگر کلاس شروع می شود و ۵روز هفته درگیرم, ...ادامه مطلب
می توانی تیر بارانم کنی با نگاهت با چشمان بی تفاوتت و لبهایت وقتی او را می بوسی برای مرده چه فرقی دارد به کجای جسم بی جانش شلیک کنی!,مرگ,مرگ تدریجی یک رویا,مرگ فروشنده,مرگ یزدگرد,مرگ ماهی,مرگ قو,مرگ پدر,مرگ بر آمریکا,مرگ مادر,مرگ موش ...ادامه مطلب