به زبانی دیگر می اندیشم

ساخت وبلاگ

 التماست کردم نگذاری بروم

تو خندیدی  و من گریستم

 انقدر که در اشک چشمانم غرق شدم !

تو رفتنم را باور نمی کردی

 و حالا من  شاعری در سرزمینی دور هستم که کسی زبان واژگانم را نمی فهمد

در فکر آنم که به زبان تازه ای بیندیشم 

اندیشه ی نو همیشه زندگی بخش بوده است. 

مریم یکرنگی

 

گیل یار ...
ما را در سایت گیل یار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dgilyar1 بازدید : 117 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 19:47