دلهره

ساخت وبلاگ

 زمستان ستمگری آغاز کرده بود 

 و آدم برفی در رویش ستمگرانه خورشید و غبار بی رحمانه هوا به دنیا نیامد!

 دانه های سپید برف، خاطراتی دور دست شدند

 تو اما در دورترین نقطه دنیا لانه گزیدی

 و دستهای تو بوی غربت را در فضایی غریب می پراکند .

  و آن پرنده کوچک که در قلبت آشیانه داشت با بالهای زخمی به سرزمینی بی آب چشم دوخته بود .

 در تکرار بازی های تقدیر

  درمیان انبوه وحشت زده چشمانی خیس

  مهربانی ها دریغ می شدند .

 پرنده اما باز چشم دوخته بود به آخرین جوانه که از دلهره آب رمق لبخند را دزدانه آرزو می کرد....

گیل یار ...
ما را در سایت گیل یار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dgilyar1 بازدید : 104 تاريخ : جمعه 17 فروردين 1397 ساعت: 15:19