کارد به استخوان رسد

ساخت وبلاگ

  کاش می شد برای مدتی، تنها دیوان شمس ، گلستان سعدی و دیوان حافظ را بر دارم و بروم جایی دور و با خودم خلوت کنم . این روزا سخت می گذرد...

 و مولانا چه خوب  سخن می گوید:

 

دوش شراب ریختی وز بر ما گریختی

 بار دگر گرفتمت بار دگر چنان مکن

 

من همگی تراستم مست می وفاستم

 با تو چو تیر راستم تیر مرا کمان مکن

 

ای دل پاره پاره‌ام دیدن او است چاره‌ام

 او است پناه و پشت من تکیه بر این جهان مکن

 

ای همه خلق نای تو پر شده از نوای تو

 گر نه سماع باره‌ای دست به نای جان مکن

 

نفخ نفخت کرده‌ای در همه دردمیده‌ای

 چون دم توست جان نی بی‌نی ما فغان مکن

 

کار دلم به جان رسد کارد به استخوان رسد

 ناله کنم بگویدم دم مزن و بیان مکن

 

ناله مکن که تا که من ناله کنم برای تو

 گرگ تویی شبان منم خویش چو من شبان مکن

 

هر بن بامداد تو جانب ما کشی سبو

 کای تو بدیده روی من روی به این و آن مکن

 

شیر چشید موسی از مادر خویش ناشتا

 گفت که مادرت منم میل به دایگان مکن

 

باده بنوش مات شو جمله تن حیات شو

 باده چون عقیق بین یاد عقیق کان مکن...

گیل یار ...
ما را در سایت گیل یار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dgilyar1 بازدید : 100 تاريخ : چهارشنبه 10 مرداد 1397 ساعت: 13:33