تولد دوباره

ساخت وبلاگ

مادر می گفت: خاک مرده سرد است، وقتی که من بروم دیگر دلت برای من تنگ نمی شود و من می گریستم.

 مادرعشق بود.

 مادر کوه بود.

 مادر همه دلخوشی من بود.

 مادررفت و من هر روز دلتنگش می شود حتی وقتی در کوچه این شهردور قدم می زنم گاه نگاهش را در چشمان زنی می جویم که به زبان دیگری سخن می گوید.

 من اینجا دور از رندی های روزگار ، دوراز ناامنی ها تلاش می کنم باز هم بنویسم اما انگار چشمه کلام خشکیده است...

تولدی درباره را آغاز کرده ام!

گیل یار ...
ما را در سایت گیل یار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dgilyar1 بازدید : 115 تاريخ : چهارشنبه 1 اسفند 1397 ساعت: 10:52